شاعر : مرتضی امیری اسفندقه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
اگر چه مـادر تو، دخـتر پیـمبر نیستکسی حسینِ علی را چنین برادر نیست حسین،پیش توانگاردرکنارعلیست کسی چنان که توهرگزشبیه حیدرنیست
زلال علقمه،در حسرت تومیسـوزد کنار آبی و لبهای تفـته ات،تـر نیـست حـدیث غـیرتـت آری شگـفـتآوربود که گفته است که دست تو،آبآور نیست؟ شکست بعد توپشت حسین فاطمه،آه !حسین مانده و مقتل، عـلی اکبـر نیـست حسین مـانـده و قـنـداقـۀ عـلی اصغـر حسینمانده و شیرخواره ای که دیگر نیست نمانده است به دست حسـین از گـلها گلی پس ازتو،دریغا!گلی که پرپر نیست هزار سال از آن ظهــر داغ میگذرد هنوز روضـۀ جانـبازیَت، مکـرّرنیست قسم به مادرت امّ البنـین! عزیزی تـو اگر چه مـادر تو، دخـتـر پـیمبر نیسـت